قرنه سازی ناشناخته | |||
موسیقی مازندران در یک نگاه مرکز گردشگری علمی-فرهنگی دانشجویان ایران:موسیقی محلی ایران در مازندران با توجه به پیشنیهی تاریخی قوم ساکن در منطقه، وسعت جغرافیایی و طبیعت زیبا و متنوع، از گستره و واریتههای مختلفی برخوردار است. در اشعار و ملودیهای مازندران خصیصههای اقلیمی و طبیعی منطقه به وضوح دیده میشود و عناصر زنده و ملموس طبیعت ناهمواری ها، کوهجنگل، دریا، کار دامداری و کشاورزی در هنرهای مختلف منطقه نمود دارد. مازندران به دلیل گستردگی طول جغرافیایی وحضور اقوام و فرهنگهایی متفاوت همچنین همجواری با برخی اقوام و طوایف داخلی و خارجی،از فرهنگهای مختلفی تاثیر پذیرفتهوبه همین خاطر موسیقی ایرانی این منطقه، چه به لحاظ ساختاری وچه از نظر ویژگیهای قومی پر تعداد و گوناگون است. موسیقی محلی ایران در مازندران همچون سایر موسیقی-های ایرانی به دو بخش آوازی وسازی تقسیم می شود و هریک نیز دارای زیر شاخههای مختلف است که در این مطلب بخشی از آن بصورت گذرا مورد بررسی قرار گرفته است. موسیقی آوازی مازندران را میتوان به تغزلی، حماسی و آیینی تقسیم بندی کرد و هر یک از این بخشها با توجه به شرایط تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درهر دوره ویژگی خاصی دارد. موسیقی آوازی - تغزلی البته در بخشی از این موسیقی آوازی عشق به طبیعت، دام و زمین نیز وجود دارد و شیفتگی روستاییان به عناصر تعیینکننده زندگی کشاورزی و دامداری در گفت وگو(تک گویی) آنان با این عناصر تصویر میشود کتولی یکی از آوازهای موسیقیسازی و آوازی محسوب میشود که در میان مردم این سامان سینه به سینه تداوم یافته است. این آواز به کردبیات دشتی و حجاز ابوعطا شباهت دارد و بیشتر در حین راه رفتن یا کارکردن معمول است و به همین خاطر از واژههای "جان"، "جانا"،"هی"،"ای" و غیره که گویای نفس تازه کردن است، استفاده میشود. آواز کتولی در شرق، غرب و مرکز مازندران از نظر فواصل مقامی یکی بوده و با واریاسیونهای مشابه اجرا میشود. کله نوعی اجاق دستی ساخته شده از سنگ وگل است و برخی معتقدند این آواز مخصوص بانوانی است که درحال پختن غذا با این اجاق هستند. از سوی دیگر کل در زمان مازندرانی به معنی کوتاه است، از همینرو عدهای براین باورند که این آواز چون در آخر کتولی کوتاه اجرا میشود به این نام معروف است.
"امیری " در زمانهای قدیم طوری یا طبری نیز خوانده میشد ولی به دلیل این که از اشعار امیر پازواری استفاده میشود به این نام مرسوم شده است. این آواز از عشاق دشتی آغاز و در دستگاه شور فرود میکند. "صنم " از دیگر آوازهای مازندرانی است که به "حقانی" بسیار شباهت دارد، تنها دراین آواز خواننده با واژه صنم و در حقانی با کلمه "الله" آغاز میکند. این آواز بیانگر تفکرات و باورهای و برداشتهای جدیدتر اجتماعی است که مضامین گسترده شده اجتماعی را نسبت به زندگی اولیه و بدوی نشان میدهد به همین دلیل ممکن است بیتاثیر از ملودی مناطق دیگر ایران نباشد. تصنیفها بخش دیگر از موسیقی آوازی مازندران را تشکیل میدهند که در نقاط مختلف استان با نامهای گوناگون از قبیل "ریز مقوم"(? ،(riz meghoomکیجا جان و کیجا جانک موسوم است "طالبا" از تصنیفهای مازندرانی است و این ملودی با اشعار "سیتی گلین نساء"(خواهر طالب) اجرا میشود. طالب داستان زندگی شخصی است که مورد بیمهری نامادری قرار گرفته و در نهایت توسط دارویی که در غذایش ریخته بود بیهوش و به هندیها فروخته میشود و بالاخره درغربت میمیرد. موسیقی آوازی - آیینی نوروزخوانی معمولا از نیمه دوم اسفندماه آغاز شده و بندرت تا دهه نوروز ادامه دارد. نوروز خوان که درمازندران به نوروز خون معروف است همراه با یک یا دونفر به درخانهها رفته و با اطلاعاتی که قبلا از اوضاع و احوال صاحب خانه کسب کرده به حمد وستایش خداوند و ائمه واطهار و وصف خانه واعضای خانواده می پردازد و ضمن آن تقاضای انعام و عیدی میکند.اگر صاحب خانه انعام دادضمن ابیاتی اورا دعا ودرغیراین صورت با اشعار گلهآمیز به درخانه دیگری می رود. چاووش خوانی(چاووش خونی) از موسیقی ملی ومناطق دیگر گرفته شده است و از نظر مضمون برداشتی از آیین مذهبی ایران پس از اسلام است. این آواز به هنگام مسافرت زوار به اماکن مقدسه یا به هنگام مراجعت آنان خوانده میشود. برخی معتقدند که آواز نوازش یا نواجش درارتباط با دوری فرزندان و بستگان درجه یک خوانده میشود و گاهی هم مادران جهت نوازش فرزند کوچک خود آن را میخوانند. موسیقی آوازی- حماسی اصیلترین و قدیمیترین موسیقی حماسی این منطقه مربوط به مردمان تبری زبان ساکن در کوهستانهاو کوهپایهها بوده و در دو بخشسازی و آوازی چه از نظر ساختار نغمه و چه از حیث محتوا و مضمون، دارای ارزشهای غنی و دست نخورده است. بکر بودن کوهستانهای مرکزی و دور بودن منطقه و نداشتن همآوازی با سایر اقوام موجب ادامه حیات و تثبیت تعداد قابل توجهی از نغمههای حماسی مربوط به ساز سرنا شدهاست از این رو هنوز میتوان شاهد قطعاتی بود که با الهام از رزمها،حماسهها،حرکات موزون نمایشی،پهلوانیها و کشتیها و ورزشهای محلی همجون یک چوبه،دوچوبه، سهچوبه،چارچوبه، کشتی مقوم، ترکمونی،گبرگر، روونی، شروشور و اسب تاجنی هر یک حماسهها و داستانهای مربوط به خود را دارند و بازگوکننده گوشهای از تاریخ اجتماعی مردم منطقه هستند. برخی از آیینها و مراسم نمایشی مربوط به این قطعات هنوز با سرنا و "دوسرکوتن " اجرا میشوند،به عنوان نمونه درمبارزه پهلوانی کشتی "لوچو"،از آغاز تا پایان مبارزه قطعاتی توسط سرنا ونقاره اجرا میشود که مفاهیم شروع مسابقه، پیروزی، شکست و پایان آن است. "سوتها" عموما الهام گرفته از زندگی و مبارزهای یاغیانی است که به خاطر ستم مضاعف دوران فئودالیسم،با زمین داران وملاکان بزرگ و همچنین نیروهای حکومت مرکزی به مقابله برخاستند. سوت معمولا پس ازمرگ این افراد و در رثای قهرمانیها،سلحشوریها و مبارزات شان سروده و خوانده میشدند. گرچه شماری از افرادی که اشعار رزمی و حماسی برای آنان سروده شد، از لحاظ شخصیت اجتماعی، چهرههای نامطلوب و مخدوشی بودند و در مواقعی نیز به آزار مردم میپرداختند، ولی براساس سنتها و ذهنیت قهرمان پرورانه بومیان منطقه،همین افراد رفته رفته در ادبیات وفرهنگ عامه به قهرمان تبدیل شدند و منظومههایی در رثای آنان ساخته شد که از میان میتوان به "حسینخان"، "هژبرسلطون"، "حجت غلامی"، "رشیدخان"، "آق ننه" و "عشقعلی یاغی"اشاره کرد. منظومههایی همچون "ممزمون"(محمد زمان) اگرچه دارای منشاء تراژیک و لیریک است ولی به دلیل قهرمانیهای ممزمون و مبارزات مداوم او با والیان منطقه ودر نهایت نیروهای حکومت مرکزی،از نظر نغمه وشعر یکی از غنیترین و بکرترین منظومههای حماسی مازندران است. ممزون عیاری صاحب نام و مورد علاقه اهالیشرق مازندران بود کهدر مبارزهای نا برابر جان باخت و سوت به جا ماندهاز او مربوط به اوایل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار است. منظومه "اکبرپهلوون"که به "ذبیح پهلوون" و"عامی دترجان" نیز شهرت دارد از جمله سوتهایی است که قدمت قهرمان پروری و آرمانگرایی را در موسیقی حماسی منطقه نشان میدهد. سوم :
کتولی،کل حال،غریب حال(غریبی)، میش حال، دنباله میشحال، کیجا کرچال، زاری، کمرسری، دخترعموجان، جلوداری، عباس خونی و سماع حال از جمله موسیقی چوپانی که توسط للهوا اجرا میشود. پیشنمازی، یک چوبه، دچوبه، ترکمنی، روونی، لیلاگواگر، ورساقی، شروشور و کتولی نیز از جمله ملودیهای مخصوص سرنا و نقاره هستند. قلینژاد میگوید:"غریبی" یکی از نواهای چوپانی است که در دستگاه شور اجرا میشود، گویا چوپانان این ملودی را در غربت و غریبی مینواختند زیرا آنان برحسب کارشان گاهی مجبور بودند دور از دیار خود بسر برند و هرگاه دلتنگ میشدند و هوای ولایت را میکردند با للهوا ( نوعی نی ) آهنگ غریبی را اجرا میکردند. به گفته این هنرمند "میشحال" از جمله ملودیهای چوپانی بوده که برای گوسفندان بسیار مهیج است و بویژه درزمستان که برف روی علفها را میپوشاندو چراندن گوسفندان کار دشواری بود، چوپان با للهوا این ملودی را مینوازد و گوسفندان با شنیدن آن به وجد آمده و با دست خود برفهای روی علفزار را کنار زده و به چریدن علفهای زیر برف مشغول میشوند. این ملودی با ریتم شش هشتم و در دستگاه شور اجرا میشود. "دنباله میشحال" بعد از چراندن گوسفندان، برای مراجعت به روستا و بردن آنها به چفت (آغول) نواخته میشود که از لحاظ تونالیته (گام) مانند میشحال است. ملودی "کیجا کرچال"در وصف دخترانی است درپای دار جاجیم یا گلیم بافی مشغول کارهستند. "کیجا" در گویش مازندرانی یعنی دختر و کرچال نیز به دار جاجیم یا گلیم بافی اطلاق میشود، این ملودی با ریتم چهارچهارم در گوشه شوشتری و بیداد همایون اجرا میشود. ملودی "جلوداری" که بیشتر توسط لوطیها در عروسی، هنگام بردن عروس به حمام، با سرنا ونقاره اجرا میشد، معلوم نیست از چه طریق به موسیقی چوپانی راه پیدا کرده است. این ملودی با ریتم دو چهارم در دستگاه شور آغاز وسپس با زیبایی خاصی به سهگاه تغییر مقام داده و با ریتم شش هشتم در شور فرود میکند. ملودی "عباس خوانی"یا عباسخونی که جزو موسیقی آیینی بوده، در موسیقی چوپانی ظاهر شده و با للهوا اجرا میشود. عباس خوانی که از تعزیه حضرت عباس (ع) الهام گرفته، فاقد متربوده و در بیاتترک و در بعضی از مواقع درچهارگاه اجرا میشود. در کتاب موسیقی بومی مازندران درباره "سماع حال" آمده است ملودی سماع حال مخصوص رقص ( بویژه آیینی ) است که که با ریتم ششهشتم درسهگاه و اغلب با سرنا و نقاره اجرا میشود. برخی براین اعتقادند این ملودی هنگام برداشت محصول در خرمن و مزارع کشاورزی اجرا میشود و پس از اتمام کار کشاورزان با این ملودی به رقص و پایکوبی میپردازند. ملودی "زاری" داستان تراژیک دو برادر است که به نوبت هرکدام به مدت24 ? ساعت گوسفندان را به چرا میبردند .روزی برادر کوچک برای تحویل گرفتن نوبت کاری بسوی گله میرود ولی با جسد بیجان برادر بزرگش "ابراهیم" که از سخره پرت شده بود، روبهرو میشود. وی به ناچار گوسفندان را به طرف روستا میبرد ودرضمن برگشت از فرط اندوه ملودی جدید و محزونی را به صورت بداهه مینوازند. همسر ابراهیم از مراجعه بی موقع گوسفندان وملودی غمانگیز چوپان در مییابد که واقعه ناگواری اتفاق افتاده،به همین سبب از دیگران درخواست کمک میکند و مردم روستا با نزدیک شدن گوسفندان و چوپان با جسد ابراهیم مواجه می شود.
[ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/11/17 ] [ 2:12 عصر ] [ پرویز عبدالهی ولیکچالی ]
|
|||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |